مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
منم مدیون آن شاهی که در عالم گدایش را به شاهی میرساند گر بگیرد دستهایش را دلم جا مانده در صحنی که جنّت آرزو دارد خدا بخشد به او گردی ز ایوان طلایش را علی، آن آیت اللهی که در معراج میگویند شنیده دم به دم در عرش؛ پیغمبر صدایش را علی، کوه صلابت که دل عالم به او گرم است شود اسب یتـیمی تا نبیند اشکهایش را بروجردی و کمپانی و قاضی و خمینیها بریزد بیش از اینها گر تکاند او عبایش را به عشق او گل ما را سرشتند از ازل وقتی به هم آمیختند اشک علی و خاک پایش را بگو با ما بیاید تا نجف هر کس زمینگیر است بگیرد از کبوترهای این مرقد دوایش را علی را خواندم و بیاختیار الله اکبر شد! علی را میشناسم، میشناسم پس خدایش را |